گذشتهی ساده:
devisedشکل سوم:
devisedسومشخص مفرد:
devisesوجه وصفی حال:
devisingتدبیر کردن، درست کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن، ابداع کردن، ساختن، طراحی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
to devise a remedy
چارهای تدبیر کردن
to devise a new engine
موتور تازهای ابداع کردن
He devised a new instrument for measuring temperature.
او ابزار جدیدی برای سنجش حرارت درست کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «devise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devise