امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prepare

prɪˈper prɪˈpeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prepared
  • شکل سوم:

    prepared
  • سوم‌شخص مفرد:

    prepares
  • وجه وصفی حال:

    preparing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2
آماده کردن، تدارک دیدن، مهیا ساختن، مجهز کردن، ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to prepare oneself
- خود را آماده کردن
- a course that prepares students for college
- کلاسی که دانشجویان را برای دانشگاه آماده می‌کند
- to prepare the army for war
- ارتش را برای جنگ مهیا کردن
- to prepare someone for bad news
- کسی را برای (شنیدن) خبر بد آماده کردن
- to prepare for an expedition
- تدارک یک سفر اکتشافی را دیدن
- to prepare the necessary equipment for construction
- وسایل لازم برای بنایی را فراهم کردن
- to prepare a medicine
- پیچیدن نسخه
- to prepare dinner
- شام درست کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
آماده شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepare

  1. verb make or get ready
    Synonyms: adapt, adjust, anticipate, appoint, arrange, assemble, brace, build up, coach, concoct, construct, contrive, cook, develop, dispose, draw up, endow, equip, fabricate, fashion, fill in, fit, fit out, fix, form, formulate, fortify, furnish, gird, groom, lay the groundwork, make, make provision, make up, outfit, perfect, plan, practice, prime, produce, provide, put in order, put together, qualify, ready, settle, smooth the way, steel, strengthen, supply, train, turn out, warm up
    Antonyms: disorganize, ignore, neglect

Collocations

لغات هم‌خانواده prepare

ارجاع به لغت prepare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prepare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prepare

لغات نزدیک prepare

پیشنهاد بهبود معانی