فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Steel

stiːl stiːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B2
    فولاد
    • - of steel
    • - پولادین، از پولاد، آهنین، چون آهن
  • adjective
    فولادی
  • noun uncountable
    فولادسازی، صنایع فولادسازی
  • noun countable
    چاقو تیزکن
  • noun countable
    تیغ، شمشیر
    • - cold steel
    • - اسلحه‌ی سرد
  • verb - transitive
    آماده کردن، محکم کردن، قرص کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد steel

  1. verb prepare oneself
    Synonyms: animate, brace, buck up, cheer, embolden, encourage, fortify, gird, grit teeth, harden, hearten, inspirit, make up one’s mind, prepare, rally, ready, reinforce, strengthen
    Antonyms: fail, weaken

ارجاع به لغت steel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «steel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/steel

لغات نزدیک steel

پیشنهاد بهبود معانی