فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Steel

stiːl stiːl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

فولاد

of steel

پولادین، از پولاد، آهنین، چون آهن

adjective

فولادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun uncountable

فولادسازی، صنایع فولادسازی

noun countable

چاقو تیزکن

noun countable

تیغ، شمشیر

cold steel

اسلحه‌ی سرد

verb - transitive

آماده کردن، محکم کردن، قرص کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد steel

  1. verb prepare oneself
    Synonyms:
    prepare ready strengthen brace encourage fortify harden reinforce rally hearten embolden animate buck up inspirit gird grit teeth make up one’s mind
    Antonyms:
    weaken fail

ارجاع به لغت steel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «steel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steel

لغات نزدیک steel

پیشنهاد بهبود معانی