Hearten

ˈhɑːrt̬n ˈhɑːtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    heartened
  • شکل سوم:

    heartened
  • سوم‌شخص مفرد:

    heartens
  • وجه وصفی حال:

    heartening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
دل دادن، جرئت دادن، دلیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The doctor's words heartened them.
- حرف‌های دکتر آن‌ها را امیدوار کرد.
- The officer's arrival heartened the soldiers further.
- آمدن افسر دل و جرئت سربازان را بیشتر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hearten

  1. verb raise someone’s spirits
    Synonyms: animate, arouse, assure, buck up, buoy, cheer, comfort, console, embolden, encourage, energize, enliven, incite, inspire, inspirit, rally, reassure, revivify, rouse, steel, stimulate, stir, strengthen
    Antonyms: bring down, depress, discourage, dishearten

لغات هم‌خانواده hearten

ارجاع به لغت hearten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hearten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hearten

لغات نزدیک hearten

پیشنهاد بهبود معانی