با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inspire

ɪnˈspaɪr ɪnˈspaɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inspired
  • شکل سوم:

    inspired
  • سوم‌شخص مفرد:

    inspires
  • وجه وصفی حال:

    inspiring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
(شخص) الهام‌بخش ... بودن، منبع الهام ... بودن، (ترس، فکر و غیره) دمیدن، القا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- inspire something in somebody/ inspire somebody with somebody
- (امید، اعتماد و غیره) در کسی پدید آوردن، در کسی به‌وجود آوردن، در روح کسی دمیدن، (فکر) به کسی الهام کردن
- inspire somebody to do something
- کسی را به کاری ترغیب کردن، کسی را به کاری برانگیختن، الهام‌بخش کسی در کاری بودن، شوق کاری را در کسی پدید آوردن
verb - transitive
(مذهب) وحی کردن
verb - transitive
(هوا و غیره) فرو بردن
verb - intransitive
دم فرو بردن، نفس کشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inspire

  1. verb encourage, stimulate
    Synonyms: affect, animate, arouse, be responsible for, carry, cause, commove, elate, embolden, endue, enkindle, enliven, exalt, excite, exhilarate, fire up, galvanize, get, give impetus, give one an idea, give rise to, hearten, imbue, impress, infect, inflame, influence, inform, infuse, inspirit, instill, invigorate, motivate, occasion, produce, provoke, quicken, reassure, set up, spark, spur, start off, stir, strike, sway, touch, trigger, urge, work up
    Antonyms: discourage, dissuade

ارجاع به لغت inspire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inspire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inspire

لغات نزدیک inspire

پیشنهاد بهبود معانی