با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Visa

ˈviːzə ˈviːzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    visas

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun countable B1
    سفر روادید، ویزا، روادید گذرنامه
  • verb - transitive
    سفر ویزا دادن
    • - Only consular officers are authorized to visa passports.
    • - فقط صاحب‌منصبان کنسول‌گری اختیار زدن ویزا به گذرنامه‌ها را دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد visa

  1. noun
    Synonyms: endorsement, permission, entry papers, signed passport

ارجاع به لغت visa

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «visa» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/visa

لغات نزدیک visa

پیشنهاد بهبود معانی