مقابله کردن، از عهدهی چیزی برآمدن، کنار آمدن، تحمل کردن، مدیریت کردن (وضعیتی سخت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Parents must learn to cope with the challenges of raising teenagers.
والدین باید یاد بگیرند با چالشهای پرورش نوجوانان کنار بیایند.
He coped with the difficult situation by staying calm and focused.
او با آرام و متمرکز ماندن، از عهدهی وضعیت دشوار برآمد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cope with something or someone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cope-with-something-or-someone