Break Away

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
ناگهان رها کردن، جدا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break away

  1. phrasal verb leave suddenly, depart
    Synonyms:
    leave depart part company quit run away escape flee fly split
  1. phrasal verb become separated

ارجاع به لغت break away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-away

لغات نزدیک break away

پیشنهاد بهبود معانی