فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Break Away

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • phrasal verb
    ناگهان رها کردن، جدا شدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد break away

  1. phrasal verb leave suddenly, depart
    Synonyms: escape, flee, fly, leave, part company, quit, run away, split
  2. phrasal verb Become separated

ارجاع به لغت break away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-away

لغات نزدیک break away

پیشنهاد بهبود معانی