آخرین به‌روزرسانی:

Break Camp

معنی‌ها

collocation

اردوگاه را ترک کردن

collocation

اردوگاه یا خیمه‌گاه را بر چیدن و رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break camp

  1. verb leave a camp
    Synonyms:
    leave depart go away vacate take off split clear out decamp move set out pull out pull up stakes ride off

ارجاع به لغت break camp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-camp

لغات نزدیک break camp

پیشنهاد بهبود معانی