با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vacate

ˈveɪkeɪt vəˈkeɪt / / veɪ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vacated
  • شکل سوم:

    vacated
  • سوم‌شخص مفرد:

    vacates
  • وجه وصفی حال:

    vacating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
تعطیل کردن، خالی کردن، تهی کردن، تخلیه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- You must vacate this house within two weeks.
- شما بایستی ظرف دو هفته این خانه را خالی کنید.
- He recently vacated his post.
- او اخیراً شغل خود را رها کرد.
- to vacate a charter
- امتیازی را لغو کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vacate

  1. verb leave empty
    Synonyms: abandon, abrogate, annul, clear, depart, discharge, dissolve, empty, evacuate, give up, go away, leave, move out, move out of, part with, quash, quit, relinquish, renounce, rescind, retract, reverse, revoke, void, withdraw
    Antonyms: fill, occupy, overflow

ارجاع به لغت vacate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vacate

لغات نزدیک vacate

پیشنهاد بهبود معانی