با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Quash

kwɑːʃ / / kwɒːʃ kwɒʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
نقض کردن، باطل کردن، الغا کردن، با ضربه زدن، له کردن، فرو نشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to quash a rebellion
- شورشی را سرکوب کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quash

  1. verb destroy, defeat
    Synonyms: annihilate, beat, crush, extinguish, extirpate, overcome, overthrow, put down, quell, quench, repress, scrunch, snow under, squash, squish, subdue, suppress, trash
    Antonyms: aid, assist, help, rebuild
  2. verb nullify, cancel
    Synonyms: abrogate, annul, black out, bottle up, clamp down on, cork up, crack down on, declare null and void, discharge, dissolve, hush up, invalidate, kill, negate, overrule, overthrow, put damper on, put the lid on, repeal, rescind, reverse, revoke, set aside, shut down, squelch, undo, vacate, veto, vitiate, void, watergate
    Antonyms: allow, permit, sanction, start, support

ارجاع به لغت quash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quash

لغات نزدیک quash

پیشنهاد بهبود معانی