امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vitiate

ˈvɪʃieɪt ˈvɪʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vitiated
  • شکل سوم:

    vitiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    vitiates
  • وجه وصفی حال:

    vitiating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
فاسد کردن، تباه کردن، معیوب ساختن، خراب کردن، ناپاک ساختن، فاسد شدن، تباه شدن، بی‌اثر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Exaggeration has vitiated his style of writing.
- مبالغه سبک نگارش او را معیوب کرده است.
- He is vitiated by luxury.
- تجملات او را فاسد کرده است.
- Fraud vitiates a contract.
- تقلب موجب ابطال قرارداد می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vitiate

  1. verb cancel
    Synonyms:
    abate abolish abrogate annihilate annul delete deny invalidate negate nullify quash recant revoke undermine undo
    Antonyms:
    schedule set up
  1. verb hurt, corrupt
    Synonyms:
    blemish blight brutalize contaminate damage debase debauch defile deprave deteriorate devalue harm impair injure mar pervert pollute prejudice spoil sully taint tarnish violate warp water down weaken
    Antonyms:
    aid assist help protect save

ارجاع به لغت vitiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vitiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vitiate

لغات نزدیک vitiate

پیشنهاد بهبود معانی