آخرین به‌روزرسانی:

Sully

ˈsʌli ˈsʌli

گذشته‌ی ساده:

sullied

شکل سوم:

sullied

سوم‌شخص مفرد:

sullies

وجه وصفی حال:

sullying

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

آلوده شدن، لکه‌دار کردن، کثافت، آلودگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

His cruelties sullied his name.

ظلم‌های او نامش را لکه‌دار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sully

  1. verb soil, stain
    Synonyms:
    dirty stain spot mark smudge discolor smear defile disgrace dishonor taint contaminate debase corrupt tarnish blacken blot besmirch tar make unclean drag through the mud debauch

سوال‌های رایج sully

گذشته‌ی ساده sully چی میشه؟

گذشته‌ی ساده sully در زبان انگلیسی sullied است.

شکل سوم sully چی میشه؟

شکل سوم sully در زبان انگلیسی sullied است.

وجه وصفی حال sully چی میشه؟

وجه وصفی حال sully در زبان انگلیسی sullying است.

سوم‌شخص مفرد sully چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد sully در زبان انگلیسی sullies است.

ارجاع به لغت sully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sully

لغات نزدیک sully

پیشنهاد بهبود معانی