فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Discolor

American: dɪˈskʌlər British: dɪsˈkʌlə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    discolored
  • شکل سوم:

    discolored
  • سوم شخص مفرد:

    discolors
  • وجه وصفی حال:

    discoloring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    تغییر رنگ دادن، بی‌رنگ کردن
    • - Chemical materials have discolored the water in the lake.
    • - مواد شیمیایی رنگ آب دریاچه را تغییر داده است.
    • - a dress discolored in the sun
    • - پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است
    • - Coffee discolors the teeth.
    • - قهوه دندان‌ها را بدرنگ می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد discolor

  1. verb fading, dirtying of hue
    Synonyms: besmear, besmirch, blot, defile, mar, mark, rust, smear, soil, stain, streak, sully, tar, tarnish, tinge
    Antonyms: brighten, color

ارجاع به لغت discolor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discolor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discolor

لغات نزدیک discolor

پیشنهاد بهبود معانی