گذشتهی ساده:
discoloredشکل سوم:
discoloredسومشخص مفرد:
discolorsوجه وصفی حال:
discoloringتغییر رنگ دادن، بیرنگ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Chemical materials have discolored the water in the lake.
مواد شیمیایی رنگ آب دریاچه را تغییر داده است.
a dress discolored in the sun
پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است
Coffee discolors the teeth.
قهوه دندانها را بدرنگ میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discolor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discolor