فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Discolor

American: dɪˈskʌlər British: dɪsˈkʌlə

گذشته‌ی ساده:

discolored

شکل سوم:

discolored

سوم‌شخص مفرد:

discolors

وجه وصفی حال:

discoloring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

تغییر رنگ دادن، بی‌رنگ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Chemical materials have discolored the water in the lake.

مواد شیمیایی رنگ آب دریاچه را تغییر داده است.

a dress discolored in the sun

پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Coffee discolors the teeth.

قهوه دندان‌ها را بدرنگ می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discolor

  1. verb fading, dirtying of hue
    Synonyms:
    stain mark soil smear tarnish mar defile besmirch sully blot streak rust tinge tar besmear
    Antonyms:
    color brighten

ارجاع به لغت discolor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discolor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discolor

لغات نزدیک discolor

پیشنهاد بهبود معانی