گذشتهی ساده:
defiledشکل سوم:
defiledسومشخص مفرد:
defilesوجه وصفی حال:
defilingآلوده کردن، بیحرمت کردن، بیعفت کردن، گردنه، رژه رفتن، گذرگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
One should not defile a sacred place.
کسی نباید محل مقدسی را نجس کند.
He defiled the honor of his family.
او آبروی خانوادهی خود را لکهدار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defile