گذشتهی ساده:
cleansedشکل سوم:
cleansedسومشخص مفرد:
cleansesوجه وصفی حال:
cleansingپاک کردن، تمیز کردن (به معانی. مراجعه شود)، تطهیرکردن، تبرئه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
First cleanse the wound then apply this oil (to it).
اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.
They tried to cleanse society of prostitution and addiction.
آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاکسازی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cleanse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cleanse