گذشتهی ساده:
rinsedشکل سوم:
rinsedسومشخص مفرد:
rinsesوجه وصفی حال:
rinsingبا آب شستن، با آب پاک کردن، شستوشو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to rinse an empty bottle
بطری خالی را شستن
My father used to rinse his mouth after each meal.
پدرم پس از هر خوراک دهانش را میشست.
to rinse clothes
لباسها را آب کشیدن
He washed his hand with soap and rinsed them three times.
دستهایش را با صابون شست و سه بار آب کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rinse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rinse