گذشتهی ساده:
wettedشکل سوم:
wettedسومشخص مفرد:
wetsوجه وصفی حال:
wettingصفت تفضیلی:
wetterصفت عالی:
wettestتر، مرطوب، خیس، بارانی، اشکبار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Don't touch me with wet hands!
با دستهای خیس به من دست نزن!
wet clothes
جامههای خیس
a wet day
یک روز بارانی
the wet season
فصل بارندگی
a wet wind
باد مرطوب
wet paint
رنگ تر (هنوز خشک نشده)
His signature is still wet.
(جوهر) امضای او هنوز تر است.
a wet cow
گاو شیرده
تر کردن، مرطوب کردن، نمناک کردن، خیس کردن
Our clothes were wetted by rain.
باران لباسهایمان را خیس کرد.
Hessam still wets his bed occasionally.
حسام هنوز گاهگاهی رختخواب خود را خیس میکند.
خیس شدن، تر شدن
(امریکا ـ عامیانه) در اشتباه، گمراه
خسته و وامانده
(عامیانه) بیتجربه، ناشی، بچهمچه، چلغوز
(بهمنظور تجربهاندوزی و وفق دادن خود با شرایط جدید) قدمهای اول خود را برداشتن، با گامهای کوچک شروع کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wet