گذشتهی ساده:
wettedشکل سوم:
wettedسومشخص مفرد:
wetsوجه وصفی حال:
wettingصفت تفضیلی:
wetterصفت عالی:
wettestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خیس شدن، تر شدن
(امریکا ـ عامیانه) در اشتباه، گمراه
خسته و وامانده
(عامیانه) بیتجربه، ناشی، بچهمچه، چلغوز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wet