فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sprinkle

ˈsprɪŋkl ˈsprɪŋkl

گذشته‌ی ساده:

sprinkled

شکل سوم:

sprinkled

سوم‌شخص مفرد:

sprinkles

وجه وصفی حال:

sprinkling

شکل جمع:

sprinkles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2

ترشح، ریزش نم‌نم، پوش باران، چکه، پاشیدن، ترشح کردن، پاشیده شدن، گل‌نم زدن، آب‌پاشی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He sprinkled salt on his food.

روی خوراک خود نمک پاشید.

to sprinkle the flowers with water

به گل‌ها آب پاشیدن (دادن)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A series of model houses were sprinkled around the field.

یک سری خانه‌ی نمونه به‌طور پراکنده در اطراف زمین ساخته شده بودند.

The government's propaganda was sprinkled with many half-truths.

تبلیغات دولت با شمار فراوان (ادعاهای) نیمه راستین آمیخته شده بود.

only a sprinkle of sugar

فقط یک ذره شکر

chocolate sprinkles

دانه‌های ریز شکلات

a brief sprinkle that did not even wet the ground

نم‌نم باران کوتاه‌مدت که حتی زمین را تر هم نکرد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sprinkle

  1. verb scatter, disseminate
    Synonyms:
    spray shower shake strew dust spot dampen moisten spritz speck powder rain dot pepper smear squirt disseminate speckle mist dredge stud baptize christen spit freckle
    Antonyms:
    gather collect

ارجاع به لغت sprinkle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprinkle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprinkle

لغات نزدیک sprinkle

پیشنهاد بهبود معانی