گذشتهی ساده:
sprinkledشکل سوم:
sprinkledسومشخص مفرد:
sprinklesوجه وصفی حال:
sprinklingشکل جمع:
sprinklesترشح، ریزش نمنم، پوش باران، چکه، پاشیدن، ترشح کردن، پاشیده شدن، گلنم زدن، آبپاشی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He sprinkled salt on his food.
روی خوراک خود نمک پاشید.
to sprinkle the flowers with water
به گلها آب پاشیدن (دادن)
A series of model houses were sprinkled around the field.
یک سری خانهی نمونه بهطور پراکنده در اطراف زمین ساخته شده بودند.
The government's propaganda was sprinkled with many half-truths.
تبلیغات دولت با شمار فراوان (ادعاهای) نیمه راستین آمیخته شده بود.
only a sprinkle of sugar
فقط یک ذره شکر
chocolate sprinkles
دانههای ریز شکلات
a brief sprinkle that did not even wet the ground
نمنم باران کوتاهمدت که حتی زمین را تر هم نکرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sprinkle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprinkle