وراجی، بیهودهگویی، رودهدرازی، حرافی، یاوهگویی، پرحرفی، پرچانگی، زیادهگویی
The salesperson was yapping about the product.
فروشنده در مورد محصول پرچانگی میکرد.
The boss was yapping on the phone for over an hour.
بیشتر از یک ساعت بود که رئیس پشت تلفن مشغول رودهدرازی بود.
They were yapping about the weather all the morning.
آنها هر روز صبح دربارهی آبوهوا وراجی میکردند.
وراج، بیهودهگو، رودهدراز، حراف، یاوهگو، پرحرف، پرچانه، زیادهگو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The yapping barber wouldn't stop talking.
آرایشگر وراج حرف زدن را متوقف نمیکرد.
The yapping student was often scolded for chatting during the class.
شاگرد حراف اغلب به خاطر صحبت کردن در کلاس مورد سرزنش قرار میگرفت.
He is the most yapping person I've ever seen in my life.
او پرچانهترین آدمی است که تابهحال به عمرم دیدهام.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «yapping» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yapping