با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

During

ˈdʊrɪŋ ˈdjʊərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

preposition A2
در مدت، هنگام، در جریان، در طی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Fuel was scarce during the war.
- در طول جنگ سوخت کمیاب بود.
- The weather gets warm during the summer.
- در تابستان هوا گرم می‌شود.
- He fainted during the race.
- او هنگام مسابقه غش کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد during

  1. preposition concurrently with an activity, event
    Synonyms: all along, all the while, amid, as, at the same time as, at the time, for the time being, in the course of, in the interim, in the meanwhile, in the middle of, in the time of, meanwhile, mid, midst, over, pending, the time between, the whole time, throughout, until, when, while

ارجاع به لغت during

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «during» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/during

لغات نزدیک during

پیشنهاد بهبود معانی