فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

During

ˈdʊrɪŋ ˈdjʊərɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

preposition A2

در مدت، هنگام، در جریان، در طی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Fuel was scarce during the war.

در طول جنگ سوخت کمیاب بود.

The weather gets warm during the summer.

در تابستان هوا گرم می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He fainted during the race.

او هنگام مسابقه غش کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد during

  1. preposition concurrently with an activity, event
    Synonyms:
    while as when amid throughout meanwhile over pending until in the course of in the meantime in the meanwhile all the while at the time at the same time as in the middle of the whole time for the time being in the time of all along midst mid the time between

ارجاع به لغت during

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «during» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/during

لغات نزدیک during

پیشنهاد بهبود معانی