امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pending

ˈpendɪŋ ˈpendɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pended
  • شکل سوم:

    pended
  • سوم‌شخص مفرد:

    pends

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition
در طی، در مدت، تا زمانی که، امر معلق، متکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a pending lawsuit
- دعوی حقوقی در حال رسیدگی
- pending the review
- در اثنای بازبینی
- pending his arrival
- تا ورود او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pending

  1. adjective about to happen
    Synonyms: awaiting, continuing, dependent, forthcoming, hanging, imminent, impending, indeterminate, in line, in the balance, in the offing, in the works, ominous, on board, on line, pensile, undecided, undetermined, unsettled, up in the air
    Antonyms: improbable, unlikely

ارجاع به لغت pending

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pending» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pending

لغات نزدیک pending

پیشنهاد بهبود معانی