فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Forthcoming

ˈfɔːrθˌkʌmɪŋ ˌfɔːθˈkʌmɪŋ

صفت تفضیلی:

more forthcoming

صفت عالی:

most forthcoming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

نزدیک، در شرف، آماده ارائه دادن، آینده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The author's forthcoming book.

کتاب این نویسنده که به‌زودی چاپ خواهد شد.

forthcoming elections

انتخابات قریب‌الوقوع

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The promised help is not forthcoming.

از کمکی که قول داده بودند خبری نیست.

The prime minister was not forthcoming during his press conference.

نخست‌وزیر در مصاحبه‌ی مطبوعاتی خود حقایق را نگفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forthcoming

  1. adjective expected, imminent
    Synonyms:
    anticipated coming approaching impending nearing upcoming inevitable imminent oncoming future pending available obtainable accessible ready in store prospective awaited in prospect destined fated predestined in the cards on tap open in preparation resulting in the wind in evidence
    Antonyms:
    past gone distant bygone

ارجاع به لغت forthcoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forthcoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forthcoming

لغات نزدیک forthcoming

پیشنهاد بهبود معانی