فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Approaching

گذشته‌ی ساده:

approached

شکل سوم:

approached

سوم‌شخص مفرد:

approaches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

در حال نزدیک‌‌شدن، در حال پیشروی، در آستانه‌ی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the approaching army

ارتشِ در حال پیشروی

Dee had come back into the library and was approaching them.

دی به کتابخانه برگشته بود و در حال نزدیک‌شدن به آن‌ها بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد approaching

  1. adjective nearing
    Synonyms:
    coming at hand drawing near moving closer advancing imminent impending
    Antonyms:
    receding remote passing

ارجاع به لغت approaching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «approaching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/approaching

لغات نزدیک approaching

پیشنهاد بهبود معانی