گذشتهی ساده:
impendedشکل سوم:
impendedسومشخص مفرد:
impendsقریبالوقوع، عاجل، زودهنگام، آتی، نزدیک، زودآیند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The impending deadline for the project has everyone feeling stressed.
موعد قریبالوقوع پروژه همه را مضطرب کرده است.
The impending job interview made her nervous.
مصاحبهی شغلی زودهنگام او را ناآرام کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impending» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impending