آخرین به‌روزرسانی:

خودکامه به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

khodkaame

absolute, authoritarian, arbitrary, autocrat, autocratic, despot, despotic, dictator, dictatorial, totalitarian, tyrannical, tyrannous, tyrant, willful

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خودکامه

  1. مترادف:
    خودرای خودسر خویشتن‌کام لجوج مستبد مطلق‌العنان یک‌دنده
    متضاد:
    دموکرات دموکرات‌منش مردم‌سالار

ارجاع به لغت خودکامه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خودکامه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خودکامه

لغات نزدیک خودکامه

پیشنهاد بهبود معانی