زخمی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دارای زخم

فونتیک فارسی

zakhmi
صفت
wounded, stricken, ulcerated, ulcerous, sore, injured, hurt

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- گربه‌ی زخمی بر روی شکم می‌خزید.

- The wounded cat was creeping on its belly.

- سربازان دور افسر زخمی جمع شدند.

- The soldiers clustered around the wounded officer.

- راننده‌ی زخمی خود را کشان‌کشان به نزدیک‌ترین تلفن رساند.

- The wounded driver dragged himself to the nearest phone.
آدم زخمی

فونتیک فارسی

zakhmi
اسم
casualty, the wounded

- زخمی‌ها را به سه دسته تقسیم کردند.

- They divided the wounded into three groups.

- زخمی‌ها به بیمارستان انتقال داده شدند.

- The wounded were transported to the hospital.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زخمی

ارجاع به لغت زخمی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زخمی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زخمی

لغات نزدیک زخمی

پیشنهاد بهبود معانی