آگاهانه، بااطلاع، باخبر، معنیدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He raised an eyebrow in a knowing way.
او ابرویش را بهطور فهمیده بالا انداخت.
There was a knowing glance exchanged between the two friends.
نگاهی معنیدار بین دو دوست ردوبدل شد.
a knowing look
نگاهی زیرکانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «knowing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knowing