امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knowing

ˈnoʊɪŋ ˈnəʊɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    knew
  • شکل سوم:

    known
  • سوم‌شخص مفرد:

    knows
  • صفت تفضیلی:

    more knowing
  • صفت عالی:

    most knowing

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
کاردان، فهمیده، باهوش، زیرکانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a knowing look
- نگاهی زیرکانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knowing

  1. adjective experienced, aware
    Synonyms: alive, apprehensive, astute, awake, brainy, bright, brilliant, canny, clever, cognizant, competent, conscious, conversant, cool, crack, deliberate, discerning, expert, insightful, intelligent, intended, intentional, judicious, knowledgeable, observant, perceptive, percipient, qualified, quick, quick-witted, sagacious, sage, sensible, sentient, sharp, skillful, slick, smart, sophic, sophisticated, tuned-in, vigilant, watchful, well-informed, wise, with-it, witting, worldly, worldly-wise
    Antonyms: inexperienced, unaware, uncognizant, unknowing

لغات هم‌خانواده knowing

ارجاع به لغت knowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knowing

لغات نزدیک knowing

پیشنهاد بهبود معانی