با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sentient

ˈsenʃnt ˈsenʃnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sentients
  • صفت تفضیلی:

    more sentient
  • صفت عالی:

    most sentient

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    درک‌کننده، هوشیار، آگاه، با ادراک، دارای درک و احساس
    • - Man is a sentient being.
    • - انسان موجودی باادراک است.
    • - sentient and vulnerable species
    • - گونه‌های آگاه و آسیب‌پذیر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sentient

  1. adjective conscious
    Synonyms: able to recognize, alert, apperceptive, attentive, awake, aware, cognizant, feeling, informed, in on, in the right mind, knowing, noticing, observing, perceiving, receptive, recognizing, responsive, seeing, sensitive to, understanding, watchful

ارجاع به لغت sentient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sentient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sentient

لغات نزدیک sentient

پیشنهاد بهبود معانی