Responsive

rɪˈspɑːnsɪv rɪˈspɒnsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
واکشنی، پاسخی، واکنش‌دار، پاسخ‌دار، پاسخ‌گو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a responsive reading in church
- قرائت پاسخ‌دار در کلیسا
- The customer service representative was very responsive and promptly addressed my concerns.
- نماینده‌ی خدمات مشتری بسیار پاسخ‌گو بود و به‌سرعت به نگرانی‌های من رسیدگی کرد.
adjective
سازگار، مشتاق، راغب، پذیرا
- a responsive audience
- تماشاگران مشتاق
- The new website design is very responsive and adapts well to different devices.
- طراحی وب‌سایت جدید بسیار سازگار است و به‌خوبی با دستگاه‌های مختلف مطابق است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد responsive

  1. adjective quick to react
    Synonyms: acknowledging, active, alive, answering, awake, aware, compassionate, conscious, forthcoming, impressionable, influenceable, kindhearted, open, passionate, perceptive, persuadable, reactive, receptive, replying, respondent, sensible, sensile, sensitive, sentient, sharp, softhearted, susceptible, susceptive, sympathetic, tender, warm, warmhearted
    Antonyms: insensitive, unresponsive, unsusceptible

لغات هم‌خانواده responsive

ارجاع به لغت responsive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «responsive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/responsive

لغات نزدیک responsive

پیشنهاد بهبود معانی