صفت تفضیلی:
more consciousصفت عالی:
most consciousهوشیار، بههوش، آگاه، باخبر، ملتفت، متوجه
Are you conscious of what is going on behind the curtain?
آیا به آنچه که در پس پرده اتفاق میافتد، آگاهی داری؟
He became conscious of his wife's inquisitive looks.
او متوجه نگاههای کنجکاوانهی زنش شد.
to become conscious
به هوش آمدن
to be conscious
هوشیار بودن
to make a conscious effort
با آگاهی تمام کوشیدن
تعمدی، عمدی، آگاهانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
conscious guilt
گناه محسوس
She made a conscious decision to pursue her dreams.
آگاهانه تصمیم گرفت که دنبال رویاهایش برود.
(روان شناسی) خودآگاه، ضمیر خودآگاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conscious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conscious