Unstudied

ˌʌnˈstʌdɪd ˌʌnˈstʌdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
طبیعی، فطری، ذاتی، غیرتصنعی (لطف و ملاحت و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Her unstudied beauty made her stand out in a room full of overly made-up women.
- زیبایی طبیعی‌اش باعث شد در اتاقی پر از زنان بیش‌ازحد بزک‌کرده متمایز شود.
- The actress's unstudied performance was praised for its honesty and realism.
- بازی غیرتصنعی این بازیگر به دلیل صداقت و واقع‌گرایی مورد ستایش قرار گرفت.
adjective
درس‌نخوانده، ناآموخته
- Despite being unstudied in the subject, she was able to contribute valuable insights to the discussion.
- علی‌رغم اینکه در این موضوع درس‌نخوانده نبود، توانست در این بحث دیدگاه‌های ارزشمندی را ارائه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unstudied

  1. adjective Natural
    Synonyms: artless, instinctive, spontaneous, unaffected, naive, natural, guileless, unforced, ingenuous, innocent, extemporaneous, extemporary, uncontrived, extempore, simple, impromptu, unpremeditated, unsophisticated, unworldly, offhand
    Antonyms: studied
  2. adjective Unlearned
    Synonyms: unversed, untrained, untaught

ارجاع به لغت unstudied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unstudied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unstudied

لغات نزدیک unstudied

پیشنهاد بهبود معانی