طبیعی، فطری، ذاتی، غیرتصنعی (لطف و ملاحت و غیره)
Her unstudied beauty made her stand out in a room full of overly made-up women.
زیبایی طبیعیاش باعث شد در اتاقی پر از زنان بیشازحد بزککرده متمایز شود.
The actress's unstudied performance was praised for its honesty and realism.
بازی غیرتصنعی این بازیگر به دلیل صداقت و واقعگرایی مورد ستایش قرار گرفت.
درسنخوانده، ناآموخته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite being unstudied in the subject, she was able to contribute valuable insights to the discussion.
علیرغم اینکه در این موضوع درسنخوانده نبود، توانست در این بحث دیدگاههای ارزشمندی را ارائه کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unstudied» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unstudied