فیالبداهه، فیالمجلس، ارتجالی، بداهه، بیمقدمه، بیدرنگ (بدون آمادگی قبلی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The debate required extemporary reasoning and quick thinking.
مناظره نیازمند استدلال بیدرنگ و تفکر سریع بود.
His extemporary speech was well-structured despite being unprepared.
سخنرانی بداههی او، علیرغم عدم آمادگی، بهخوبی ساختار یافته بود.
The musician's extemporary performance captivated the audience.
اجرای فیالبداههی نوازنده تماشاگران را مجذوب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extemporary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extemporary