با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Makeshift

ˈmeɪkʃɪft ˈmeɪkʃɪft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    makeshifts

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
موقت، بدلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun adjective
چاره، وسیله، چاره موقتی، آدم رذل
- a makeshift bridge
- پل موقتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد makeshift

  1. adjective temporary
    Synonyms: alternative, Band-Aid, expedient, hit-or-miss, make-do, provisional, quick-and-dirty, slapdash, stopgap, substitute, temp, throwaway
    Antonyms: complete, finished, permanent, ready
  2. noun temporary help
    Synonyms: expediency, expedient, last resort, pis aller, recourse, refuge, replacement, resort, resource, shift, stopgap, substitute
    Antonyms: permanent

ارجاع به لغت makeshift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «makeshift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/makeshift

لغات نزدیک makeshift

پیشنهاد بهبود معانی