سومشخص مفرد:
firesوجه وصفی حال:
firing(معمولاً در کلمات ترکیبی) مصرفکنندهی سوختی خاص، سوخت
gasoline-fired power machine
ماشینی که از سوخت بنزین تغذیه میکند
The coal-fired power plant generated electricity for thousands of homes in the city.
نیروگاه سوخت زغالسنگ برای هزاران خانه در شهر برق تولید کرد.
حرارتدیده، پختهشده، آتشگرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fired clay pots were displayed on the shelf.
ظروف سفالی پختهشده در قفسه به نمایش گذاشته شدند.
Each piece of jewelry was crafted from finely fired ceramic beads.
هر قطعه از جواهرات، از مهرههای سرامیکی ریز حرارتدیده ساخته شده است.
اخراجشده، برکنارشده
The fired executive left a void in the company's leadership.
مدیر برکنارشده خلأ در رهبری شرکت ایجاد کرد.
The fired worker reluctantly packed up their belongings and left the building.
کارگر اخراجشده با اکراه وسایلشان را جمع کرد و از ساختمان خارج شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fired» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fired