گذشتهی ساده و شکل سوم فعل light
She lit the candles on the birthday.
او در روز تولد شمعها را روشن کرد.
The streetlights were automatically lit as darkness fell.
با تاریک شدن هوا چراغهای خیابان به طور خودکار روشن میشدند.
ادبیات (literature)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She studied lit in college and now works as a book editor.
او در کالج ادبیات خوانده و اکنون به عنوان ویراستار کتاب کار میکند.
I have always had a passion for lit and enjoy reading classic novels.
همیشه علاقهی زیادی به ادبیات داشتم و از خواندن رمانهای کلاسیک لذت میبرم.
معرکه، محشر، خفن
We went to a lit restaurant for dinner.
برای شام به یه رستوران معرکه رفتیم.
The movie we watched last night was so lit.
فیلمی که دیشب دیدیم خیلی محشر بود.
مست، نشئه
The police officer suspected the driver was lit and conducted a sobriety test.
افسر پلیس به مست بودن راننده مشکوک شد و آزمایش هوشیاری انجام داد.
She was so lit that she couldn't even walk in a straight line.
او آنقدر نشئه بود که حتی نمیتوانست راست راه برود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lit