امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Literature

ˈlɪt̬ərətʃər ˈlɪtrətʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    literatures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
ادبیات، ادب و هنر، مطبوعات، انواع نوشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Persian literature
- ادبیات فارسی
- the medical literature
- متون پزشکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد literature

  1. noun written matter, both fictional and nonfictional
    Synonyms:
    abstract article belles-lettres biography books brochure classics comment composition critique discourse discussion disquisition dissertation drama essay exposition findings history humanities information leaflet letters lit literary works lore novel observation pamphlet paper poetry précis prose report research story summary theme thesis tract treatise treatment writings written work
    Antonyms:
    speech

لغات هم‌خانواده literature

ارجاع به لغت literature

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «literature» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/literature

لغات نزدیک literature

پیشنهاد بهبود معانی