فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Literate

ˈlɪtrət ˈlɪtrət

شکل جمع:

literates

صفت تفضیلی:

more literate

صفت عالی:

most literate

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

باسواد

The literate population of the country has increased significantly over the past decade.

جمعیت باسواد کشور به‌طور قابل‌توجهی در دهه‌ی گذشته افزایش یافته است.

A literate person is able to read and write in their native language.

یک شخص باسواد می‌تواند به زبان مادری‌اش بخواند و بنویسد.

adjective

ادیب، آموخته، عالم، فرهیخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

economically literate

عالم حوزه‌ی اقتصاد

She is a highly literate individual with a vast knowledge of classic literature.

او فرد بسیار ادیبی است که دانش گسترده‌ای در حوزه‌ی ادبیات کلاسیک دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد literate

  1. adjective able to read and write
    Synonyms:
    educated learned knowledgeable lettered schooled instructed cultured cultivated scholarly

لغات هم‌خانواده literate

ارجاع به لغت literate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «literate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/literate

لغات نزدیک literate

پیشنهاد بهبود معانی