امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Learned

ˈlɜrnɪd ˈlɜːrnd ˈlɜːnɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    learns
  • وجه وصفی حال:

    learning
  • صفت تفضیلی:

    more learned
  • صفت عالی:

    most learned

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دانا، عالم، دانشمند، فاضل، عالمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Gharib was a learned man.
- قریب مرد دانشمندی بود.
- let's suppose your father was learned ...
- گیرم پدر تو بود فاضل ...
- a learned speech
- سخنرانی دانشمندانه
- a learned society
- انجمن علمی
- learned publications
- نشریات علمی
- a learned response
- واکنش اکتسابی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد learned

  1. adjective well-informed
    Synonyms:
    abstruse academic accomplished bookish brainy conversant cultivated cultured deep educated erudite esoteric experienced expert grave grounded highbrow intellectual in the know judicious lettered literary literate omniscient pansophic pedantic philosophic philosophical polymath posted professorial recondite sage sapient scholarly scientific sharp skilled solemn solid sound studied studious versed well-educated well-grounded well-read well-rounded
    Antonyms:
    ignorant stupid uninformed

لغات هم‌خانواده learned

  • adjective
    learned
  • verb - transitive
    learn

ارجاع به لغت learned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «learned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/learned

لغات نزدیک learned

پیشنهاد بهبود معانی