با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pedantic

pɪˈdæntɪk pɪˈdæntɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more pedantic
  • صفت عالی:

    most pedantic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (با بار منفی) (بی‌جهت و بدون اهمیت) ملانقطی، سختگیر، جزئی‌نگر، ریزبین، موشکاف، ایرادگیر
    • - He had a pedantic nature and would correct even the smallest grammatical errors.
    • - او طبعی جزئی‌نگر داشت و حتی کوچک‌ترین ایرادات دستوری را تصحیح می‌کرد.
    • - The pedantic lawyer scrutinized every word in the contract before signing it.
    • - وکیل سختگیر همه‌ی کلمات قرارداد را قبل از امضای آن مورد مداقه قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pedantic

  1. adjective bookish, precise
    Synonyms: abstruse, academic, arid, didactic, doctrinaire, donnish, dry, dull, egotistic, erudite, formal, fussy, hairsplitting, learned, nit-picking, ostentatious, overnice, particular, pedagogic, pompous, priggish, punctilious, scholastic, schoolish, sententious, stilted
    Antonyms: imprecise, informal

ارجاع به لغت pedantic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pedantic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pedantic

لغات نزدیک pedantic

پیشنهاد بهبود معانی