امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Priggish

ˈprɪɡɪʃ ˈprɪɡɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
خودنما، ایرادی، سخت‌گیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد priggish

  1. adjective Marked by excessive concern for propriety and good form
    Synonyms:
    prim prissy vain pompous prudish puritanical strait-laced straitlaced stuffy victorian bluenosed genteel old-maidish complacent precise proud proper smug square-toed straightlaced straight-laced tight-laced

ارجاع به لغت priggish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «priggish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/priggish

لغات نزدیک priggish

پیشنهاد بهبود معانی