صفت تفضیلی:
more formalصفت عالی:
most formalرسمی،ناخودمانی، جدی، تشریفاتی، پرتشریفات، پرآیین، با رودربایستی
formal ceremonies
مراسم رسمی
a formal wedding
عروسی رسمی
Please don't be so formal.
خواهش میکنم اینقدر رودربایستی نکنید.
a formal dance
مجلس رقص با لباس رسمی
a formal contract
قرارداد رسمی
(جامه و غیره) ویژهی مراسم رسمی، رسمی و مستلزم پوشیدن لباس رسمی، لباس رسمی شب
formal dress
لباس رسمی
مرتب و منظم، طبق قاعده، متوازن، با منش، برابر، همسنگ، دارای شکل هندسی منظم، دیسمند
A formal garden.
باغی که طرح و خیابانبندی آن هندسی و منظم است.
تفصیلی، عارضی، قراردادی
(آموزش و پرورش) وابسته به آموزش در مدرسه (در برابر: مثلا آموزش در خانه و غیره)
formal education
آموزش رسمی، آموزش مدرسهای
(زبان و سبک نگارش و سخن) اسلوب دار، پرشیوه (دارای واژگان گسترده و جملات بلند) (در برابر: اصطلاحی colloquial و خودمانی informal)
He greeted us in a formal tone.
با لحنی رسمی به ما خوشامد گفت.
Letters written to the president must be written in a formal style.
نامههایی که به رئیسجمهوری نوشته میشود، باید به سبک رسمی نگاشته شود.
(عامیانه) با لباس رسمی (به مهمانی و غیره) رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «formal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/formal