بینظم، بیترتیب، نامنظم، مختل، شلوغ، ناامن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a disorderly heap of paper
تودهای کاغذ درهموبرهم
a disorderly desk
میز تحریر نامرتب
the workers' disorderly demonstrations
تظاهرات پرآشوب کارگران
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disorderly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disorderly