Raucous

ˈrɑːkəs ˈrɔːkəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
( hoarse =) خشن، زمخت، ناهنجار، خیلی نامرتب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- our neighbor's raucous party
- مهمانی پر سروصدای همسایه‌های ما
- a raucous shout
- فریاد گوش‌خراش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raucous

  1. adjective noisy, rough
    Synonyms: absonant, acute, atonal, blaring, blatant, braying, brusque, cacophonous, discordant, dissonant, dry, ear-piercing, grating, grinding, gruff, harsh, hoarse, husky, inharmonious, jarring, loud, piercing, rasping, sharp, squawking, stertorous, strident, thick, unharmonious, unmusical
    Antonyms: calm, quiet, soft, subdued
  2. adjective rowdy
    Synonyms: boisterous, disorderly, intemperate, rambunctious, tumultous/tumultuous, turbulent, unruly
    Antonyms: calm, quiet, subdued

ارجاع به لغت raucous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raucous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raucous

لغات نزدیک raucous

پیشنهاد بهبود معانی