صفت تفضیلی:
more rambunctiousصفت عالی:
most rambunctiousشلوغ، پرجنبوجوش، پرانرژی، چموش، سرکش، غیرقابل کنترل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our dog gets very rambunctious whenever we have guests.
هر وقت مهمان داریم، سگمان خیلی شلوغ و پرانرژی میشود.
The party turned into a boisterous and rambunctious celebration.
مهمانی به جشنی پرهیاهو و شلوغ تبدیل شد.
He’s a sweet kid, just a bit rambunctious.
او بچهای دوستداشتنی است، فقط کمی پرجنبوجوش است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rambunctious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rambunctious