با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ramekin

ˈræməkɪn ˈræməkɪn
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین ramequin نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار ramekin رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
غذا و آشپزی رامکین (ظرف پخت و سرو تک‌نفره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The waiter placed the hot ramekin on the table
- پیشخدمت رامکین داغ را روی میز گذاشت.
- The chef served the soufflé in a ramequin.
- این آشپز سوفله را در رامکین سرو کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ramekin

  1. noun A cheese dish made with egg and bread crumbs that is baked and served in individual fireproof dishes
    Synonyms: ramequin
  2. noun A small fireproof dish used for baking and serving individual portions
    Synonyms: ramequin

ارجاع به لغت ramekin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ramekin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ramekin

لغات نزدیک ramekin

پیشنهاد بهبود معانی