صفت تفضیلی:
more turbulentصفت عالی:
most turbulentآشوبگر، آشفته، ناپایدار، پرتلاطم
The turbulent emotions of the main character made it difficult for her to make rational decisions.
احساسات آشفتهی شخصیت اصلی تصمیمگیری منطقی را برایش سخت کرده بود.
a turbulent crowd
جمعیتی آشوبگر
The turbulent relationship between the two countries led to frequent conflicts.
رابطهی پرتلاطم بین دو کشور منجر به کشمکشهای مکرر شد.
(هوا یا آب) متلاطم، پرتلاطم، پرجوشوخروش، طوفانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
turbulent air currents
جریانهای پرتلاطم هوا
The turbulent river rushed wildly through the canyon.
رودخانهی پرجوشوخروش بهتندی از میان دره میگذشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «turbulent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/turbulent