گذشتهی ساده:
ragedشکل سوم:
ragedسومشخص مفرد:
ragesشدید، سخت، زیاد
The raging storm knocked down trees and power lines.
طوفان شدید درختان و خطوط برق را انداخت.
The raging wildfire consumed the entire forest in minutes.
آتشسوزی شدید در عرض چند دقیقه کل جنگل را در بر گرفت.
خشمگین، ژیان، خشمناک، خشمآلود، غرنده، غضبناک، خروشان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The raging river swept away anything in its path.
رودخانهی خروشان هر چیزی را که در مسیرش بود با خود برد.
She could hear the raging crowd outside the stadium.
او میتوانست صدای جمعیت خشمگین بیرون استادیوم را بشنود.
عظیم، فوقالعاده، خارقالعاده، شگفتآور
She felt a raging passion for her art that couldn't be contained.
او برای هنرش اشتیاق خارقالعادهای را احساس میکرد که نمیتوانست مهار شود.
The team celebrated a raging success after winning the championship.
این تیم پساز کسب عنوان قهرمانی، پیروزی عظیمش را جشن گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «raging» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/raging