با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Stormy

ˈstɔːrmi ˈstɔːmi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    stormier
  • صفت عالی:

    stormiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
آب‌و‌هوا طوفانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The fishermen decided to stay ashore due to the treacherous conditions of a stormy sea.
- ماهیگیران به دلیل شرایط خطرناک دریای طوفانی تصمیم گرفتند در ساحل بمانند.
- The stormy weather prevented us from going outside to play.
- هوای طوفانی باعث شد نتوانیم برای بازی بیرون برویم.
adjective
طوفانی، پرآشوب
- The stormy relationship between the two countries led to heightened tensions.
- روابط طوفانی بین دو کشور به تشدید تنش‌ها منجر شد.
- The stormy meeting between the two rival gangs ended in violence and chaos.
- نشست پرآشوب دو باند رقیب با خشونت و هرج‌ومرج به پایان رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stormy

  1. adjective rough (referring to weather)
    Synonyms: bitter, blowy, blustering, blustery, boisterous, cold, coming down, damp, dirty, foul, frigid, furious, gusty, howling, menacing, murky, pouring, raging, raining cats and dogs, rainy, riproaring, roaring, savage, squally, stormful, storming, tempestuous, threatening, torrid, turbulent, violent, wet, wild, windy
    Antonyms: calm, clear, clement

لغات هم‌خانواده stormy

  • noun
    storm
  • adjective
    stormy
  • verb - transitive
    storm

ارجاع به لغت stormy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stormy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stormy

لغات نزدیک stormy

پیشنهاد بهبود معانی