فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Howling

    American: ˈhaʊlɪŋ British: ˈhaʊlɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      howled

    • شکل سوم:

      howled

    • سوم‌شخص مفرد:

      howls

    • شکل جمع:

      howlings

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective adverb
    زوزه‌کش، زوزه‌کشنده، جیغ‌کشنده، هوکشنده، زیاد، بسیار، ترسناک، خوفناک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - a howling success
    - موفقیت عظیم
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد howling

    1. verb make a loud noise, as of wind, water, or vehicles
      Synonyms:
      roaring guffawing
    1. adjective extraordinarily good or great ; used especially as intensifiers
      Synonyms:
      wonderful fantastic marvelous marvellous grand terrific tremendous wondrous
    1. verb to make inarticulate sounds of grief or pain, usually accompanied by tears
      Synonyms:
      crying weeping sobbing yelling screaming bawling wailing roaring bellowing lamenting blubbering protesting squealing yowling baying barking keening ululating
    1. verb cry loudly, as of animals
      Synonyms:
      bawling wailing yammering yowling
    1. verb emit long loud cries
      Synonyms:
      wailing moaning yowling baying roaring ululating
    1. verb to express or utter with a howl.
      Synonyms:
      yelling
    1. noun a long loud emotional utterance
      Synonyms:
      howl ululation

    ارجاع به لغت howling

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «howling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/howling

    لغات نزدیک howling

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه